حماسه های عاشقانه

متن مرتبط با «شیشه» در سایت حماسه های عاشقانه نوشته شده است

شیشه شکسته

  • ☆ شیشه ی شکسته ☆نگاه های سرد و نا امیدم را،از عقب شیشه ی شکسته،   به بیرون دوختم....سخت به ستوه آمده بودم!مگر...آهنگ امید را در دلم نجوا میکردم،چشمانم پژوهشگر چاپ پاهایش بود.گاهی...در لابلای نوای چلچله ها صدای او به گوشم طنین اندازی می کرد،وزش باد های خزانی از هر طرف عطر وجودش را به مشامم میآورد،اما...برایم شگفت آور بودچرا دلهره دارم؟صدا و گردش نا موزون قلبم،رامشم را از من ربائیده بود!ریزش برگ های زرد "خزانی"،چون رقاصه های با لباس طلایی ،مقابل چشمانم رقص بربادی شان را می کردند،و...نا امیدانه از پا در می آمدند.نا گهان تکانِ خوردم،این تکان غایت خیالاتم گردید،مات و بهت شدم،و...گرمی قطرات زلال اشک,شیشه,شکسته ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها