حماسه های عاشقانه

متن مرتبط با «غزل حماسی» در سایت حماسه های عاشقانه نوشته شده است

غزل حماسی

  • وطن... ای وای وطن، خانه ی ماتم زدگان شد در شهر، عزا داری خونین کفنان شد آواز قناری شده خاموش و پر از بغض غارتگر این باغ، تو گوئی که خزان شد آن مادر حیرت زده از مرگ و تباهی ... بر گور جوانش به غم و درد و فغان شد گهواره ی طفلان، همه خونین و جگر سوز در چاک زمین گم شد و از دیده نهان شد در نیمه ی شب دشمن گندیده و نامرد آتش به تر و خشک، زد و شمرِ جهان شد بر خیز وطندار که این دشمن مکار ..... پنهان ز نظر بود ، کنون سخت عیان شدنجیبه سمیع ای خدا یاری بكن تا دست نادان بشکندقدرتِ این کور دلان و تخم شیطان بشکند اي تو مرد سالار كه سنگت پيكر زن را شكستمیرسد روزی ترا زن ، فرق و دندان بشکند زن ترا یک مادر است و خواهر و يا همسرتای سيه دل جهل تو، با زور ایمان بشکند خود نمایی می کنی ، تكبير ميگويي و ليكاين ريا كاري ترا و حرف بطلان بشکند قبر من را کنده ای، شاید که تو یک بنده ای قاتل فرخنده و، این اهلِ فرمان بشکند آسمان هم گریه دارد، ناتوان رخشانه هاریشه و اندیشه ی این نا مسلمان بشکند من چو تندیسی نشسته، تشنه گان خون منچون قصابی دست و پای گوسفندان بشکند آه من آخر تباهت میکند ای بد سرشت خشم من آخر غرور کاخ,غزل حماسی,غزل حماسی امام حسین,غزل حماسی قیصر امین پور ...ادامه مطلب

  • دو بیت از یک غزل , و رباعی

  • رباعی  شهر دل من به سینه تنگ آمده است  وحشت زده با توپ و تفنگ آمده است  در ظاهر خود اراده از صلح و صفا  در اصل، کمر بسته به جنگ آمده است  ****** آمد به چمن گل رخِ زیبا نگرِ من چشمش به من افتاد و نیامد به بر من گر چه نگه اش تیر جفا زد به دل اما؟ بگذار کند ناز دو عالم به سر من نجیبه.سمیع   بیا ای هموطن با هم بگرییم  بريزيم اشكها، پیهم بگرییم زمین و آسمان ماتم سرا شد! سحر چون قطره ی شبنم بگرییم نجیبه.سمیع باز گرگِ تشنه اوباشی نمود زخم کندز را نمک پاشی نمود نفرتم بادا به راه و رسم شان این جنایت، طالب وحشي نمود هزارگی  قـد و بالاي تــوره ایســـپند مـوکونوم ده جـان از خـود کالاي گند مــوکونوم اگــر آتيـــم مــه ره در تـــو نميــــداد تعــويذ كرده زبانشـي بنـد موکونونم نجیبه.سمیع قسم بر دشت و دامان تو میهن  به باد و ابر و باران تو میهن  که دارم تا نفس در سینه یخو  سپر سازم به ارمان تو میهن  ***** به کنـدز ناله و فریاد و زاریست هواي كـوچه هايــش انفجاريست خـــدا یا بنــدگانـت در عـذابنـد! ببین روی زمینش خون جاریست دو چشمم بهر کابل گریه دارد  به پغمان پر از گل گریه دارد  درینجا مرغکی بال,دو بیت از شعر بهار,دو بیت از شعر حافظ,دو بیت از سعدی ...ادامه مطلب

  • غزل مادر و مثنوی

  • مادرم! آغوش گرمت بود، اقامتگاه منسینه ی پر درد و رنجت بود، راحتگاه منقصه و افسانه های نیمه شب هایت بدلدست های خسته ات بر سر نوازشگاه مناز خطای کوچکم آگه نشد چشمان توقلب چون آئینه ات همواره بود دادگاه منهر قدم بودی تو یار و رهنمائی زندگیخاک پایت توتیا بود و عبادتگاه منالتجا دارم شبی در خواب بینم روی توکان نگاه مهربانت بود، درمانگاه من *******   مادر بیـا ببیــن کـه مـرا جـان میــــرودقلــب ترا شکستـــه و آســــان میــــرود   اینجا مـرا به خـون خـودم رنگ میزنندآنجـا ترا بــه نام خـــدا سنـــگ میـزنند مادر بگو بگو که گـناهم چه بوده است؟بیـگانه ها تـمام خوشــی ام ربـوده است خواب مرا صدای بم از من گرفته استطالب کتاب و مکتبم ازمن گرفتــه است مادر نکــن تو گریــه و باش انتــظار مندشمن زبون شده ست به صبر و قرار من مادر صبـور باش به برت زود میرسـماز راه جـاده هـای پـر از دود میـرسـم مادر لبـاس خـامکــی ام را به مـن بدهآن خاطـرات کودکـی ام را به مـن بده مادر کجاست عید و خوشی و برات ما؟آن میـله هـای کابل و بلـخ و هـرات ما؟ بنگر خـدا! که خانـهء ما غـم سرا شــدهدر روز عیــــد کُشتـــن ‌آدم، روا شـ,غزل مادر و فرزند,غزل در وصف مادر,غزل پدر و مادر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها