می گریم

ساخت وبلاگ

تا کی سکوت مرگ به این سر زمین بود؟
دشمن به قتل و کشتن ما در کمین بود

تا کی درون سینه ی هر مام این وطن؟
چون لاله داغدیده و زار و حزین بود

تا کی شکست! شیشه ی ما ضرب سنگ غیر؟

دل های پیر و طفل و جوان پر ز کین بود

تا کی كمند ظلم ببندد صداي ما؟
فریاد ما به وسعت روي زمين بود

تا کی رسد جليقه ي فریاد ما به عرش
آه جگر به سينه ي ما آتشين بود

تاكى غرور ملت من زير پاي خشم
از نام قوم و مذهب ما اينچنين بود؟

تا کی نفس کشیم به فرمان و امر غیر؟
نقش و نماد بندگی اندر جبین بود

تاکی به شام تار همه شعر هاي من
از واژه هاي نفرت و غم خوشه چين بود

تا کی به روی صفحه تاریخ میهنم ؟
تکرار نام این همه دزد و لعین بود 

()()()()()

برای ملـــتــم با دیــــدهٔ خــونبــار مــی گـــريم

 برای مادر در سوگِ میـــهن، زار می گـــريم

به چـــشمِ کــودکِ در انتــــظار راه بابا یـــش
 نشستــــه در كنـار مادرِ غمـــدار مـی گــــريم

به مرد پیـرِ خـــم‌ گـردیده مثــل بيــد پاييـــزي 
 نگاه هایـش که دارد قصه ی بسیار مـی گريم

برای ماتم خواهر، که می‌گوید: «برادر جان! 
 تنِ تو غرقِ خون از آتشِ رگبار» می گــريم

به اشك آن یتیـــم پابرهنــــه در زمستـــان ها 
 برای كودك لب تشنه و شيرخوار می گــريم

برای دختـری که در سیاهـی نور می جـویــد
 چو تندیسی نشسته، می شود سنگسار می گریم

برای آن شهیـــدي كه فــدا گردیده در سنـــگر 
 به مرگِ عسكرِ عاشق جدا از يار می گــريم

به باغ و باغبانی که فراری است و نا معلوم
 و گل‌هایی که پرپر شد كنـارِ خـار می گــريم

برای فقر و بدبختیِ اين ملت كه خامـوش انـد
 هميـشه زير تيـغ دشمن خونخوار می گـــريم

به حال آن كبـــوتر كه پيـام صلـح مــی آورد 
 پر و بالش شده زخمــي، سر ديوار مي گريم

حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : گریم, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 256 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:34